پژوهشگر انقلاب اسلامی: تنها کسی که جرأت مخالفت با کاپیتولاسیون را داشت امام خمینی (ره) بود
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۶۵۴۱۰
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، ۴ آبانماه سالروز افشاگری امام خمینی درباب مسأله کاپیتولاسیون آمریکایی است. پهلویها که سالیان سال با شعارهای ملیگرایانه، خود را احیاگر عظمت باستانی ایران معرفی میکردند، با پذیرش کاپیتولاسیون و مصونیت قضایی بیگانگان در کشور؛ عملاً دست آنها را در ایران باز گذاشتند تا هر کاری که میخواهند انجام دهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسأله کاپیتولاسیون یکی از نقاط عطف مبارزات انقلابی بود که غیرت امام خمینی را برانگیخت و صبر ایشان دربرابر پهلوی تمام شد. در ادامه درباره وابستگی شاه و مسأله کاپیتولاسیون محسن ردادی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه گفتوگویی داشتیم.
رژیم پهلوی ذاتاً دولتی وابسته و دستنشانده است
ردادی در ابتدا گقت: رژیم پهلوی ذاتاً دولتی وابسته و دستنشانده شناخته میشود. هم پهلوی اول و هم پهلوی دوم دو دولت وابسته به بیگانگان محسوب میشوند. رضاخان با کمک انگلیسیها روی کار آمده بود و اظهار وفاداری شدید به آنها داشت. سرآخر وقتی گمان کرد میتواند اربابش را تغییر دهد و به سمت آلمانها برود به وسیله همان انگلیس ساقط شد و پسرش محمدرضا بر تخت پادشاهی نشست. شاه جوان هم وقتی دید که از لطف انگلیسیها برای سلطنت برخوردار شده است، سعی کرد نقطه اتکایش را به سمت بیگانه ببرد و بر آنها تکیه کند.
در نظر شاه هیچ قدرتی بالاتر از ابرقدرتها وجود ندارد
وی افزود: پس از واقعه تلخ ۲۸ مرداد هم که محمدرضا پهلوی دید به مدد آمریکاییها تاج و تختش حفظ شده و بیش از نیروهای داخلی، این قدرتهای خارجی هستند که بقای او در سلطنت را حفظ کردند. درنتیجه تصمیم گرفت بیش از پیش وابستگی خود به دولتهای خارجی را گسترش دهد. در نظر شاه، هیچ قدرتی بالاتر از ابرقدرتها وجود ندارد و با نزدیکی به آنها است که میتواند حیات سلطنتی خود را ادامه دهد. از طرفی آمریکا سیاستش بر آن بود که متحدیناش را به شدت به خود وابسته کند، به طوری که بدون کمک آمریکا نتوانند دست به هیچ کاری بزنند. به طور مثال مصر که زمانی از کشورهای قدرتمند و مستقل عرب به حساب میآمد، چه در زمان حسنی مبارک و چه درحال حاضر به شدت به غرب و در رأس آن به آمریکا وابسته است.
محمدرضا پهلوی برای کسب حمایت آمریکا دست به هرکاری میزد
او اشاره کرد: در چنین نظرگاهی بود که محمدرضا، کاپیتولاسیون و مصونیت قضایی آمریکاییها را در ایران پذیرفت. چرا که او حاضر بود برای کسب حمایت آمریکا دست به هرکاری بزند. چه بسا اگر از کاپیتولاسیون چیز بدتری هم از سمت آمریکاییها اعلام میشد او میپذیرفت. چنین خصلتی در بین سلطنتطلبها نیز وجود دارد. آنها هم نظیر شاه میپندارد اگر انقلابی در زمان پهلویها رخ داد به خواست جیمی کارتر بوده و یا اگر امروزه انقلابی علیه جمهوری اسلامی قرار است شکل بگیرد باید به کمک دونالد ترامپ باشد و اساساً مردم هیچکارهاند.
تحقیر ملی با کاپیتولاسیون
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: کاپیتولاسیون دو بار بر مردم ایران تحمیل شد؛ یکبار در زمان قاجار و پس از شکست از روسها و یکبار در زمان پهلوی به وسیله آمریکاییها. اما تفاوتی بنیادین در این باره وجود دارد؛ در زمان قاجار، ایران از روسیه شکست خورده بود و همانطور که باید غرامتی را به آن میپرداخت ناگزیر باید کاپیتولاسیون آنها را میپذیرفت. اما در زمان پهلوی جنگی وجود نداشت که ایران بخواهد از آمریکا شکست بخورد و کاپیتولاسیون را بپذیرد! این اتفاق القای شکست و تحقیر را برای مردم ایران به همراه داشت که پس از شکست از روسها حال باید یکبار دیگر تن به قانون کاپیتولاسیون بدهند و این تحقیر را بپذیرند.
محسن ردادی
تنها کسی که جرأت مخالفت با کاپیتولاسیون را داشت امام خمینی بود
ردادی گفت: امام خمینی از سال ۴۱ مبارزات خود را آغاز کرده بود و در سال ۴۲ هم به زندان افتاد. در سال ۴۳ که کاپیتولاسیون پذیرفته شد؛ شاید امام خمینی در نظر اول باید سکوت اختیار میکرد که مبادا این دفعه با شدت بیشتر با ایشان برخورد شود. اما امام خمینی با به جان خریدن تبعات اعتراض به کاپیتولاسیون که اخراج و تبعید از کشور بود، نسبت به فاجعه جدید سکوت نکرد و با شدت علیه آن موضع گرفت. ضمن اینکه پذیرش کاپیتولاسیون در زمانی رخ داد که سایر مراجع هم چندان موضع محکمی در برابر آن اتخاذ نکردند، همچنین نیروهای پرادعای ملیگرا هم در برابر این فاجعه ننگین سیاست جدی از خود بروز نداند و امام خمینی همان شخص با جرأتی بود که باید نسبت به پذیرش این تحقیر فریاد میزد.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: رژیم پهلوی آمریکایی ها امام خمینی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۶۵۴۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عروس بزرگ امام چرا همسرش را «داداش» صدا میزد؟
عروس ارشد امام در خاطراتی از همسرش شهید آیت الله مصطفی خمینی گفته بود: آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.
به گزارش عصر ایران، صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳، خبر فوت معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی، دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی و عروس ارشد امام (ره) منتشر شد.
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
او در خاطرهای دیگر که جماران منتشر کرده، درباره همسرش گفته بود؛ «آقا مصطفی مثل بقیه آخوندها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمیکرد و به من نمیگفت این جوری رو بگیر و یا آنگونه که در میان زنان نجف، بهخصوص زنهای روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمیخواست مثل آنها پوشیه بزنم؛ ولی دیگران در این زمینه سختگیری میکردند و اگر بدون پوشیه بیرون میآمدیم، به امام خبر و گزارش میدادند.
یادم هست یک روز که پوشیهام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیهات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درب منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.»